برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران

ساخت وبلاگ
چند سال پیش، تلاش کردم برای یک پروژه کلاسی مقاله ای بنویسم با عنوان:تحلیل روایت فیلم قیصر با استفاده از رویکرد بازتاب اجتماعی و ابرپیرنگ ها کاری به این ندارم که الان وقتی به اون مقاله نگاه می کنم، برام به شدت احمقانه و اشتباه به نظر می رسه (حتی عنوانش هم بنظرم غلطه) چرا که می خواستم بگم، انتقام در ایران بسیار ریشه دار و مهم بوده. خب من این مساله رو چطور می خواستم ثابت کنم؟ تنها حقیقتی که واقعا درکارم وجود داره ارجاعم به یه مقاله است که در مقایسه بین شاهنامه با ایلیاد و اودیسه می گه در شاهنامه خیلی انتقام پر رنگ تره. (البته حالا بحث مفصله، به نفرات دیگه ای هم ارجاع دادم که می گفتتن انتقام برای ایرانیا خیلی مهم بوده و ... ولی اگه از خودم بپرسید خود نحوه ی نتیجه گیری های اون مقالات هم بنظر من دقیق نبود) باقی مقاله ام خواستم از توضیح شرایط سیاسی و اجتماعی دهه چهل ایران نتیجه بگیرم، خیلی مردم ایران انتقام پسندن! واسه همین قیصر فروش می کنه!!!! (این بخش مقاله ام دیگه کاملا فالش بود) حقیقت اینه که کل روش شناسی پژوهش کلاسی من غلط بود و بنابراین، نتیجه گیری اش هم غلطه. ینی من اون چیزی که دلم می خواسته رو ته کارم خودم نوشتم! اما اما اما هنوز ایده ی اون پژوهش برام بسیار جذابه. ابوت در کتاب سواد روایت میگه: برخی از داستان ها را بارها و بارها تعریف می کنیم. قصه هایی که عمیقا با ترس ها، ارزش ها و آرزوهایمان در ارتباطاند. ظاهرا هر انسانی نسبت خود و زندگی اطرافش را با چند ابرپیرنگ یا کهن الگو تطبیق می دهد. تطبیق هایی که شاید حتی از آن ها آگاهی هم نداشته باشد. هرچه قدر هویت و ارزشهای ما مطابقت بیشتری با یک ابرپیرنگ مخصوص داشته باشد، تاثیر آن ابرپیرنگ یا کهن الگو بر ما بیشتر خواهد بود. ی برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران...
ما را در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7paradisod بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 11:45

راستش چند روزی هست دلم می خواد یه چیزی بنویسم. داخل پوشه ی پیش نویس متن هام یک عالمه روایت بی ربط دارم که به هم وصل نمی شن و حتی کامل هم نمی شن تا از توشون بشه یه یادداشت واقعی در آورد. پس در نهایت به این متن بی سر و ته از یه سری موضوع بی ربط رسیدم که حس کردم نوشتن و عبور کردن ازشون برام بهتر از موندن در اون هاست. فیلم تصور، ساخته ی علی بهراد سکانس های شاهکاری داره. برخی از دیالوگ ها و موقعیت هاش، بنظر من در تاریخ سینمای ایران اثری یگانه ان. راستش من هرگز رابطه ی خوبی با فیلم های جریان اصلی سینمای ایران نداشتم. اگر شما هم مثل من هستید و یا احیانا از فیلم های عاشقانه ی متفاوت خوشتون میاد، دیدن تصور رو از دست ندید. آغاز فیلم بی نظیره. لیلا حاتمی فیلم از نظر من حیرت انگیز بود. اما کلیت فیلم، چنگی به دل نمی زنه و بنظرم پایان بندی فیلم، یکی از افتضاح ترین پایان بندی هایی هست که توو زندگیم دیدم. کلا راستش خیلی خورد توو ذوقم که فیلم انقد خوب شروع شد، انقد تصاویر و فیلمبرداری دقیق و حساب شده ای داره، حتی بازی هر دو بازیگرش (خصوصا لیلا حاتمی) خوب بود و انقدر نتیجه نهایی ضعیف بود. البته جا داره تاکید کنم، بیشتر بنظرم بازیگرا به درستی انتخاب شده بودن، پرسوناهای درستی بودن، وگرنه اتفاقا بنظرم کیفیت بازی و نحوه ی هدایت بازیگر توسط کارگردان شاید خیلی هم خوب انجام نشده. (نمی گم الزاما بده، بنظرم در این فیلم این بحث خیلی بحث پیچیده ایه و خیلی جای بحث داره. چون اصلا لحن بازی ها درست نیومده، دلیلش هم اینه منطق جهان قصه و لحن کلیت فیلم درست درنیومده) فیلم نبودن علی مصفا هم دیدم. من کلا کارایی که علی مصفا ساخته رو دوست دارم. این فیلم، فیلم خاصیه، شاید هرکسی دوست نداشته باشه. ولی من بازم دوس برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران...
ما را در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7paradisod بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 15:34

می گفت حرف زدن با اکثر آدما براش اذیت کننده است. چون آدما مدام اشتباه حرف میزنن.خیلی عصبانی بود. پرسید، مهدی گلشنی رو میشناسی؟ همونجوری نگاش می کردم. گفت اینا فلسفه ی علم درس می دن، ولی کثیف ترین شوخی ها رو توو این مملکت دارن با علم می کنن. بعد گفت چرا هیچی نمیگی؟ همونجوری نگاش می کردم. می گفت اون موقع که ما دانشجو بودیم، یه درس داشتیم که توو اون باید هر هفته یک یادداشت می نوشتیم، بعد استاد اون یادداشت رو تصحیح می کرد و مدام زیر عبارت خط می کشید، می نوشت فلان جا مغالطه کردی. فلان جا استدلالت ضعیف بوده. فلان جا ... اصن می فهمی من چی می گم؟ همونجوری نگاش می کردم. گفت: خیلی خوبه که تو انقد کم حرفی. ولی من کم حرف نبودم. فقط بلد نبودم توو اون بحث جدی چجوری بهش بگم، احساس میکنم غذایی که گذاشتم گرم شه داره میسوزه. بلد نبودم دقیقا عین عبارات مکالمه ی اون روز رو اینجا تایپ کنم که اگه یه روزی اومد و اینجا رو دید، نگه تو کم حرف نیستی، تو حتی بلد نیستی از روی یک مکالمه رو نویسی کنی.   نگه تو میترسی بهت بگم: تو ام عین بقیه حرف میزنی. نکنه مهدی گلشنی هم از یه همچین جایی شروع کرد؟ ترس سوختن و اینکه بقیه بگن، تو حتی بلد نیستی از چیزایی که برکلی خوندی رونویسی کنی برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران...
ما را در سایت برگزیدگان اانجمن فیلم کوتاه ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7paradisod بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 15:34